جمع آوری مطلب: روابط عمومی و امور بین الملل منطقه ویژه اقتصادی سهلان
خان تختی:
آثار حجاریهای شاپور اول ساسانی، دومین شاه ساسانی، در جنوب شرقی سلماس یا دیلمقان، پشت قهوهخانهی خان تختی واقع است و در كوه مشهور به «صورت بورنی»، در تخته سنگی به طور برجسته، نقر گردیده است. این حجاری شبیه به آثار حجاریهای كوه كنار تنگ چوگان (جلگهی شاپور فارس) و از یادگارهای پیروزی ایرانیان در برابر رومیان است.
دخمهی سنگی قارنی یاروق:
آثار دخمهها و غارهای سنگی یا دالانها و اتاقهای متعدد در دامنهی كوه «قارنی یاروق» و همچنین آثار خرابهی دیوارهای یك قلعهی كهنه در این ناحیه دیده میشود. دخمهی «قارنی یاروق» و همچنین آثار خرابهی دیوارهای یك قلعهی كهنه در این ناحیه دیده میشود. دخمهی قارنی یاروق متعلق به دوران ماد، و در حدود 700 پ م، است.
دخمهی هَدَر:
دخمهی هدر، در جنوب جلگهی مغان جوق، واقع شده است و به نام «قلاع هدر» هم نامیده میشود. این دخمه متعلق به دوران ماد است (افشار سیستانی، 1369ب، ج1، ص 261).
سنگ نبشتهی ماكو:
بالای در مخروبهی بسطام، از توابع دهستان چاییارسار، واقع در 16 كیلومتری جنوب شرقی ماكو، سنگ نبشتهای به خط و زبان اورارتو، در شانزده سطر، پیدا شده كه اكنون در موزهی ایران باستان نگهداری میشود. این سنگ نبشته به فرمان «رؤسای دوم»، پسر آرگیشتی دوم (680-646 پ م)، نوشته شده و ترجمهی آن چنین است:
«به حول و قوهی خالدی، آرگیشتی روساهینی میگوید:
من به سرزمین "آرهو" لشكر كشیدم. من سرزمین اوشولو و سرزمین بوقو را تسخیر كردم.
من تا كنار رودخانهی مونا رسیدم و از آن جا بازگشتم. من سرزمین گیرد و گیتوهانی و توایشدو را تسخیر كردم، شهر «روتومنی» را من گرفتم. سرزمینهایی را كه من تسخیر كردم تحت باج خود قرار دادم، این قلعهها را كه من، به زور، گرفتم دوباره برقرار ساختم. من آن را، آرگیشتی ایردو؛ یعنی رعیت آرگیشتی، نامیدم. به خاطر تقویت بیا ای نی [اورارتو]، برای مطیع ساختن سرزمینهای دشمن، به حول و عظمت خالدی و آرگیشتی سترگ شاه، شاه جهان، شاه شاهان، خداوندگار شهر توشپا. آرگیشتی میگوید: هر كس نام مرا محو كند یا به كتیبه خسارتی وارد بیاورد، امیدوارم خدایان: خالدی، تی ای شه با شیوای نو او را از زیر خورشید براندازد» (همان، ص 263-264).
ظرف گلی به شكل اسب:
در سال 1303 ش، در ناحیهی ماكو، ظرفی به شكل اسب با پاهای شكسته پیدا شد. این جام زیبا كه با واژهی «زیتون» شكل یونانی آن معرفی شده است، از گل بسیار ظریف و الك شده ساخته شده، رویهی آن كاملاً صاف و شبیه لعاب و به رنگ پشم شتر است. ظرف مزبور در تشریفات مذهبی به كار میرفته و دهانهی آن روی پشت حیوان قرار دارد و لبهاش برگشته و فراخ است. روی سینهی اسب سوراخی وجود دارد كه از آن مایع خارج میگردیده است. در نقش رنگین این ظرف رنگ قرمز بیشتر به كار رفته و از رنگ سیاه برای برجسته نشان دادن خطوط پیرامون نقش استفاده شده است. جل یا نمدی كه پشت اسب انداخته شده، در دوران هخامنشی عمومیت پیدا كرد و به نظر میرسد كه كیسهای از چرم یا نمد تزیین شده باشد و یا مانند گلیم زیر چادر چوپانی بافته شده باشد. ریتون به دست آمده از ماكو را به اواخر قرن هشتم پیش از میلاد نسبت دادهاند (همان، ص 264).
كلیسای سن استپانوس:
این كلیسا در روستای درهی شام دهستان گچلرات، بخش پلدشت شهرستان ماكو، واقع شده است. در وسط درهی سرسبز، طاق مدخل محوطهی كلیسای سن استپانوس نمایان است، دهانهی طاق مدخل بیش از چهار متر عرض دارد. درون محوطه از درختان گوناگون پوشیده شده است. در سمت راست؛ یعنی جانب غربی محوطه، كمی بلندتر از كف مدخل، استخر بزرگی وجود دارد. در كرانهی جنوبی استخر، تپهی پردرختی قرار گرفته در جانب شرقی آن ناو سنگی آسیایی كهن دیده میشود. چشمهی صاف و زلالی نیز در پای آسیاب جریان دارد كه آب آن به استخر میریزد (همان، ص 267).
قره كلیسا:
كلیسای قاتووس، در جنوب شهر ماكو، پانزده كیلومتری شمال شرقی سرچشمه و هفت كیلومتری شمال راه سیه چشمه به قره ضیاءالدین است (همان جا). تاریخ بنای آن دقیقاً معلوم نیست. به گفتهی موسی خورنی، مورخ قرن پنجم میلادی، قبر قاتووس و ساندوخت در دشت آرداز (دشت ماكو) واقع گردیده، اما نامی از كلیسا نبرده است. تووما آرجورونی، كه در اوایل قرن دهم میلادی میزیسته، اولین مورخی است كه به این كلیسا اشاره كرده است.
دخمهی سنگی:
این دخمه در هفت كیلومتری غرب ماكو واقع شده است و از سنگ تراشیده تعبیه گردیده و به نام «ایوان فرهاد» هم نامیده میشود. این دخمه متعلق به دوران ماد، قرن هشتم پیش از میلاد، است.
گورستان بیراحمدی كندی:
این قبرستان كهن در غرب مرز تركیه و در 52 كیلومتری جنوب غربی ماكو واقع شده و متعلق به دوران ساسانیان است (همان، ص 282-285).
اندرقاش:
شهر مادی اندرقاش در 11 كیلومتری آذربایجان واقع است. در حوالی روستای اندرقاش، خرابههای یكی از شهرهای مادی باقی مانده كه بطلمیوس از آن یاد كرده و آن را «داروشا» نامیده است، ولی رولینسن انگلیسی آن را «دریاس» نامیده و در حال حاضر دریاس نام روستای كوچكی واقع در شمال مهاباد است.
دخمهی مادی فقرگاه:
این دخمه نزدیك مهاباد واقع شده و متعلق به دوران ماد است. دخمهی سنگی مادی دو طبقه، شامل چهار ستون سنگی و چند قبر، در بلندی قرار دارد و از نظر حجاری و ستونبندی جزء مقابر مهم دورهی ماد است.
دژ مادی قلات شاه:
این دژ در 120 كیلومتری جنوب غربی شهر مهاباد، با موقعیتی ویژه، قرار گرفته است. ساختمانهای داخل دژ هم با سنگ لاشه ساخته شدهاند و در بعضی قسمتها بدون ملات است. سفالهای مكشوفه بسیار خشن و ابتدایی و دستساز است. بررسی این گونه سفالها و پیهای ساختمانی موجود مشخص میكند كه نخستین سنگ بنای این دژ عظیم و شگفت آور در اوایل هزارهی اول پیش از میلاد، به دست اقوام محلی پایهگذاری شده و سپس در دورهی مادها، قسمتهایی بدان افزوده شده است (همان، ص 290-291).
آثار باستانی حاشیهی رود ساروق
آثار دوره یاتاقی:
رود ساروق پرآبترین شاخهی زرینه رود است كه در منتهی الیه جنوب شرقی آذربایجان غربی جاری است. به علت تغییر شیب تدریجی یكی از شاخههای رود ساروق در جلگهی كبود حسن، رسوب كف آن در مقیاس گستردهای صورت گرفته كه با گذشت هزاران سال كاملاً مشخص است. كمبود خطر ناشی از سیلاب و مساعد بودن سایر پدیدههای طبیعی در این جلگه باعث جلب اجتماعات نخستین در دو نقطهی دوه یاتاقی (خوابگاه شتران) و تختخ گردیده است. ویژگیهای شگفت آور معماری در دوره یاتاقی، احتمالاً، در راه خدمت مراسم مذهبی ساكنان نخستین آن جا به كار رفته است. آنان تخته سنگهای عظیمی را به صورت دیوارهای دو جداره و در مجموع به شكل "L" در كنار هم قرار داده و جایگاهی ایجاد كردهاند. ظاهراً با توجه به مصالح و عوامل معماری هزارهی سوم پیش از میلاد در این منطقه، بعید است كه چنین تخته سنگهای عظیمی، جزئی از واحدهای مسكونی باشد.
تپهی باستانی تختخ:
در امتداد شمالی جلگهی كبودچمن و بر حاشیهی رجال از شاخههای ساروق، تپهی باستانی تختخ وضع متفاوتی دارد. ساكنان آن در انتخاب محل سكونت خود اندیشمندی بیشتری نشان دادهاند، بدین ترتیب كه بر پشتهای خشك و سخت، كه از سنگ آهك متعلق به دوران سوم زمین شناسی است، اسكان گزیده اند. معرف تمدن ساكنان این تپه، انبوهی از سفال نخودی رنگ منقوش است كه در جنوب غربی و غرب فلات ایران سیر تداومی شگفتآوری یافته است (همان، ص 292).
دژ بلقیس:
در جبههی غربی ارتفاعات بلقیس، جلگهی كوهستانی حسن آباد قرار دارد و چند شهر مهم دوران تاریخی ایران، از جمله شیز (تخت سلیمان) پراسپا (فراسپا یا فراذه اسب). ارتفاعات بلقیس از شمال شرقی با چشماندازی وسیع مشرف به شهرهای مزبور است. از این رو، از تیغههای آن برای دیدهبانی از آتش مقدس استفادهی شایانی شده است. با توجه به درگیریهای دولت ساسانی با رومیان، در این منطقه، دژهای بلقیس و یا قلعهی خورجهان امكان دفاع از یك ایالت بزرگ ساسانی را به نحو شایستهای فراهم میساخته است. دژ بلقیس، در اصطلاح عوام، به بلقیس، ملكهی سبا، و همسر سلیمان نبی نسبت داده میشود. نخستین بار راولینسون موفق به دیدن آن شده است و سپس هیئت كاوشهای علمی تخت سلیمان مطالعاتی در آن انجام دادهاند و آخرین پژوهش دربارهی دژ بلقیس به دست دیتریش هوف (1) در برلین منتشر گردیده است. كاربرد دژ بلقیس به خوبی مشخص نیست، ولی احتمال دارد كاخی شكاری در دوران ساسانی باشد.
كلیسای قیزچه:
ویرانههای محلی به نام كلیسا در حاشیهی روستای قیزچه درست در نقطهای واقع گردیده كه تخت بلقیس با شیب تندی مشرف به آن است. بنای معروف به «كلیسا» از هر لحاظ با بناهای ساسانی منطقه متفاوت است. احتمالاً كلیسای كهنهی قیزچه جایگاهی مذهبی بوده كه در آن مراسم ویژهای برگزار میشده است.
چهارطاق ساسانی:
در جبههی جنوبی دژ بلقیس، در فاصلهی 20 كیلومتری آتش بزرگ (آذرگشنسب) در مجاورت روستای چهارطاق بقایای چهارطاقی منفرد از دوران ساسانی وجود دارد. محوطهی این چهارطاقی وسعت اندكی دارد و در حال حاضر فقط چهار ستون آن باقی است كه ارتفاع آن بیش از سه متر نیست و در طول زمان گوشوارهها و گنبد آن فروریخته است.
تخت سلیمان:
باقی ماندهی آثار قلعهی باستانی است كه در دهستان احمدآباد، بخش تكاب شهرستان میاندوآب، در دو كیلومتری شمال روستای تكاب، واقع گردیده است. تخت سلیمان در زمانهای پیش از تاریخ و دوران هخامنشی و اشكانی و ساسانی معبر شاهراههای عمدهای بوده كه از طرف همدان به سوی ارمنستان و آسیای صغیر میرفته و از لحاظ لشگركشی نیز اهمیت فوقالعادهای داشته و این مكان محل تلاقی و برخورد اقوام گوناگونی بوده است. تخت سلیمان امروزی باقی ماندهی قلعه و آثار قیصر بزرگ و عمارتهای مخصوص برای سكونت موبدان بوده است كه در زمان اشكانیان و ساسانیان در اوج قدرت بوده و در نتیجهی حملهی رومیان و تاخت و تاز عرب و مغول ویران شده و آثار تمدنی آن از بین رفتهاند (همان، ص 298-309).